ستاره ی خسته ی آن دورها !
در چشمان سرخ ات
آبی های آسمان را می بینم
ستاره ی رسته ی آن دورها !
ماننده ی آفتاب گستره ی آبی
در باریکه ی شانه های موازی آسمان و دریا
سرد است
گرمایت را ارزانی دار !
ستاره ی شکسته ی آن دورها !
کومه ی جان ات را
فروزان نمی بینم
از هیمه ی جان من
برگیر و تابان باش !
ستاره ی نشسته ی آن دورها !
فرح – مسعود
24/09/68