دل غریب من ای کاش در دیار تو بود
تمام جان من ای کاش در کنار تو بود
بنای بود و نبودم فدای عشق تو شد
اساس هستی و ذات من از تبار تو بود
خیال جان و جهانم ، تو برده ای از یاد
و گرنه جان و جهانم همه نثار تو بود
در این زمانه ی هول و سراب بی باری
تمام برگ و بارم ز جویبار تو بود
همه جوانی من با شراب و شعر گذشت
ولی همیشه دل بی کسم خمار تو بود
تو کائنات منی ، بی تو هیچ در هیچم
که ذرّه ذرّه بود ِ من از غبار تو بود
ایلود ، 05/12/1370